زمانی 
با تكه‌ای نان سیر می‌شدم،
و با لب‌خندی 
به خانه می‌رفتم 
اتوبوس‌های انبوه از مسافر را 
دوست داشتم.
انتظار نداشتم 
كسی به من در آفتاب 
صندلی تعارف كند، 
در انتظار گل سرخی بودم.*
*احمد رضا احمدی