گاهی هم نباید برگردی و به پشت سرت نگاه کنی! شاید هنوز پلی، نیمهپلی، راهی، راهکورهای... سالم مانده باشد و وسوسه برگشت را در تو بیانگیزد. این موقعها فقط باید به جلو زل بزنی و جلو بروی. من آدم برگشتن نبوده و نیستم، هرچهقدر که راه سخت باشد مهم نیست، من یک نفس جلو میروم تا به تهش برسم بعد استراحت میکنم. همیشه قسمتهای سخت کار را اول انجام میدهم تا اگر نفس کم آوردم دلم خوش باشد که دیگر چیزی نمانده. الان در میان راهی هستم که میدانم راه پس ندارم و باید فقط پیش بروم ولی امان از زمزمهها و پچپچههایی که حرف از برگشتن میزنند. سخت است بیاعتنا بودن و نادیده گرفتنشان.... وسوسههای شیطانی دور شوید و بگذارید به کارم برسم!
+ نوشته شده در چهارشنبه ۱۳۹۳/۰۳/۱۴ ساعت توسط کرم کتاب