همهی زمستان مرا گرم میکند
یک ردیف شمعدانی پشت پنجرهام گذاشتهام و مدهوشم از رنگ و بویشان، شب و روز.
دیشب رفته بودم
کتاب فروشی. پریسا ازم پرسید:" فلان کتابها را خریدی؟! "
گفتم:" آره اون هفته اومدم یه گونی
کتاب خریدم ولی اصلن حس خوندنشون نبوده تا حالا..."
نمیدونم چرا کتابفروشه چشماش چار تا شد!
در دنيا دو جور آدم وجود داره: آدمهای خوب و بد.
آدمای خوب شبها خيلی خوب میخوابن؛ اما آدمای بد میدونن كه از ساعات شب استفادههای بهتری هم میشه كرد.*
* مرگ درمیزند- وودی آلن
بوسه اسم است چون عمومی است.
بوسه فعل است چون هم لازم است هم متعدی.
بوسه حرف تعجب است چون اگر ناگهانی باشد طرف مقابل را مات و مبهوت میکند.
بوسه ضمير است چون از قيد انسان خارج نيست.
بوسه حرف ربط است چون دو نفر را به هم متصل میکند.
پ.ن: این را از تو آرشیوم پیدا کردم و اصلن نویسندهش را نمیشناسم.
از بس بهار
در چشم تو بود
من فریب چشم تو را خوردم
اما به بهار بد نمیگویم
و نه به چشمهای تو
که این فریب شیرین
همهی عمر مرا بهاری کرد
حالا اگر میخواهی، برو، چشمهایت را از من بگیر.
این بهار همهی روزهای مانده را کافیست... *
*زنی که تابستان گشته رسید- چیستا یثربی- نشر قطره
مارها قورباغهها را ميخوردند و قورباغهها غمگين بودند
قورباغهها به لکلکها شكايت كردند
لکلکها مارها را خوردند و قورباغهها شادمان شدند
لکلکها گرسنه ماندند و شروع كردند به خوردن قورباغهها
قورباغهها دچار اختلاف ديدگاه شدند
عدهای از آنها با لکلکها كنار آمدند و عدهای ديگر خواهان بازگشت مارها شدند
مارها بازگشتند و همپای لکلکها شروع به خوردن قورباغهها كردند
حالا ديگر قورباغهها متقاعد شدهاند كه برای خورده شدن به دنيا میآيند!
تنها يک مشكل برای آنها حل نشده باقی مانده است:
اينكه نمیدانند توسط دوستانشان خورده میشوند يا دشمنانشان!*
*منوچهر احترامی