نُه یا ده ساله بودم، خاله‌ کوچیکه که اون موقع دبیرستانی بود یه کارت پستال داشت؛ تصویر سه‌رخ زنی و مردی که از نیم‌رخ صورت‌ش تنها لب و چانه‌ای معلوم بود. برای من، نگاه زن که به سینه این آقای بارانی‌پوش تکیه داده بود، اولین تصویر یک عاشقانه واقعی بود. چیزی که شبیه رقص سیندرلا با شاهزاده یا بوسه سانسور شده زیبای خفته و کلمه‌های عاشقانه سریال آینه نبود. تصویری که به یک طرح مدادرنگیِ کودکانه منتهی شد و حتا هم‌چنان که به عشق فکر می‌کنم، این اولین تصویری‌ست که از ذهن‌م می‌گذرد.

پ.ن: این نقاشی هنوز هم لابه‌لای یادگاری‌های بچگی- که احتمالن هر دختری مشابه‌ش را داره- نگه‌ داشته شده!