دارم مقاله‌ی ‌مثلن ISI می‌نویسم٬ دارم متن کوفتی پایانه‌نامه‌م را آماده می‌کنم٬ دارم مدلینگ می‌کنم... استاد راهنمای اول هم نمی‌دونم کوجاش را عمل کرده که خبری ازش نیست و دست من فعلن تو پوست گردو مونده٬ استاد راهنمای دوم که سرش شلوغ‌ه و سر خودش را هم یکی دیگه باید بخارونه و استاد راهنمای سوم هم که تا چند روز پیش گشاد گشاد واسه خودش می‌گشت یهو کاراش زیاد شده (حالا خوب‌ه فقط یه پایان‌نامه‌ی ارشده و هزار تا صاحاب داره). من هم حتمن می‌خوام تا آخر شهریور دفاع کنم٬‌ الان دقیقن احساس اون موجود چارپا را دارم که میون اون ماده‌ی لزج گیر کرده!