آهای مرد!
آهای مرد! چیزی که خیلی بهش مینازی فقط یک اسمه. اون هم فقط در نظر کسانی مثل خودته که بهت اعتبار میده. به پشتوانهی یک تاریخ چند هزار سالهی مردسالاری زور میگی هر چهقدر که حال میکنی. قول مردونه(!!!) میدی و بدقولی میکنی٬ تصور میکنی این زمین٬ این هوا و حتی همهی زنها برای تو خلق شدهن. آره امروز حداقل تونستم حال یکیتون را بگیرم! ترسیده بودی٬ لبهات میلرزید. امروز دلم خیلی برات سوخت. التماس کردی٬ حتی گریهت هم گرفت٬ گفتی زن داری و یه پسر کوچیک٬ گفتی تو صورتت تف کنم٬ بهت سیلی بزنم ولی ازت شکایت نکنم! بهم گفتی ببخشمت و متاسفانه اینقدر احمقی که نمیدونی بخشش من در قبال جبرانه و تو نمیتونی حتا سر سوزنی کارت را جبران کنی. گفتی شیطون گولت زد٬ اصلن نفهمیدی داری چهکار میکنی و دست خودت نبوده! خندهدارترین حرفی که یه آدم مثلن بالغ و عاقل که شرع مقدس(!!!) هم وجودش را دو برابر وجود یک زن میدونه٬ میتونه بزنه! تو به خودت این اجازه را دادی که مسائل جنسیت را تو خیابون مطرح کنی٬ به خودت اینقدر مطمئنی که به شان اجتماعی و قیافهت نگاه نمیکنی و به من٬ آره به من٬ هر پیشنهادی تهوعآوری را میدی.
دنیای مردونهت مال خودت! من از دنیای زنونهی لطیفم لذت میبرم٬ خیلی خوشحالم که وقتی عصبی یا ناراحت میشم٬ اشکهام بیاراده میآن و حالم را خوب میکنند. من خیلی خوشبختم که به اشیا طوری نگاه میکنم که تو با قویترین میکروسکوپ هم نمیتونی٬ اینقدر آروم و با دقت رانندگی میکنم که حرصت پشت سرم در میآد٬ اینقدر میتونم حرف بزنم و حرف هم واسه گفتن داشته باشم که تو مخیلهت هم جا نشه... تو اینها را ضعف من میدونی و نمیدونی شاید کمبود تو باشه که نمیتونی مثل من باشی.
به خاطر این که تمایلات جنسی و غرایز شهوانیت به غلیان در نیاد و به اسم ایجاد امنیت برای خودم٬ سر هر چهارراهی باید دربارهی حق طبیعی خودم در انتخاب نوع لباس و آرایشم جواب پس بدم. این من هستم که باید مواظب باشم که تو اختیار از کف ندی و تازه بعد هم گناهت را بندازی گردن شیطان فلک زده٬ آخه مضحک نیست مرد گندهای مثل تو بگه شیطون گولم زد؟!
مگه من امروز نه اینکه فقط برای پیادهروی و بدون هیچ آرایشی و لباس زننده(!!!)ای بیرون رفته بودم که تو به خودت اجازه دادی که من را از شادابی بعد ورزشم محروم کنی! حتی لایق جواب هم نبودی و داشتی تو میل جنسیت غرق میشدی که من شانس آوردم و ماشین راهنمایی و رانندگی سر راهم سبز شد و تو از باشگاه پاس تا پل ستاری دویدی٬ به اندازهی همون راهی که دنبالم راه افتاده بودی و حرفهای مزخرف و صداهای حیوانی در آورده بودی و من تحمل کرده بودم تا شاید تو از رو بری که نرفتی. من فمینست نیستم٬ عقدهی شنیدن التماسهات را هم ندارم ولی از حق انسانی خودم نمیگذرم٬ همون حقی را که تو به راحتی از من گرفتیش٬ نه امروز٬ که همیشه٬ هر ساعتی از شب و روز٬ توی هر خیابون و کوچهی شلوغ و خلوت...
فقط میتونم بگم خیلی بدبختی٬ به خاطر تمام توهمات واهیت دربارهی مرد بودن و مردانهگیت.
پ.ن: من به همهی مردها اینطوری نگاه نمیکنم٬ به کسی هم نمیخوام توهین کنم٬ بالاخره بین مردها بهطور تصادفی مرد خوب هم پیدا میشه!